در ایران سالهاست که مردم از مساجد فاصله گرفتهاند. این مساله شاید بیارتباط با پیشرفت تکنولوژی و تغییر در سبک زندگی جامعه نباشد. گروهی از طبقات مذهبی جامعه که تعداد آنها کم نبود، اخبار و اطلاعات عمومی خود را در قالب گفتگوهای محاوره روزانه در مساجد بدست میآوردند و مسجد علاوه بر محلی برای نماز و عبادت، محفلی برای دید و بازدید و گفت و شنود افراد حداقل میانسال و کهنسالان بود.
در دهههای هفتاد و هشتاد مساجد تا آنجا قدرتمند شده بودند که هیات امنای آن صندوقهای قرضالحسنه تاسیس کرده بودند و نیازمندان و اهل محل که به وامهای اضطراری نیاز داشتند از این طریق اندک وامی بیبهره با اقساطی دراز مدت دریافت میکردند تا گره از کارشان باز شود.
آن روزها که سالنهای ورزشی و کلاسهای زبان و موسیقی و تورهای گردشگری باب نشده بود، کانونهای فرهنگی مساجد حداقل جوانترهایی را که ریشههای فکری مذهبیتر داشتند جذب میکردند و تورهای زیارتی و سیاحتی برای آنها برگزار میکردند و کلاسها و آموزشهای قرآنی و تاسیس درمانگاه و مراکز مشاوره در کنارش چراغ مساجد را روشن نگه میداشت، اما از اواخر دهی هشتاد خورشیدی وضعیت فرق کرد.
گرچه این تحول عمیق در شهرستانها و شهرهای دور افتادهتر با سرعت کمتری اتفاق افتاد، اما کارکرد مساجد عوض شد و به طور رسمی تنها پایگاهی برای شبه نظامیان بسیج شد. انباریهای بسیاری از مساجد پر بود از ادوات سرکوب از باتوم و چوب و چماق گرفته تا دستبند و نردههای فلزی برای مسدود کردن راهها و استقرار ایست بازرسی.
روحانیونی که به مساجد اعزام میشدند بیشتر ار معنویات و اصول دینی مروج باورها و باید نبایدهای حکومتی در زمینههای فرهنگی و سیاسی شدند و آلوده شدن محیط مساجد به سیاستهای حکومتی مردم را رفته رفته از مساجد دور کرد. چنانکه در بعضی محلات تهران و شهرهای بزرگ دیگر مساجد حتی برای اقامه نمازهای روزانه هم با استقبال کمی مواجه بود و در آن بسته میماند.
در دهههای هفتاد و هشتاد مساجد تا آنجا قدرتمند شده بودند که هیات امنای آن صندوقهای قرضالحسنه تاسیس کرده بودند و نیازمندان و اهل محل که به وامهای اضطراری نیاز داشتند از این طریق اندک وامی بیبهره با اقساطی دراز مدت دریافت میکردند تا گره از کارشان باز شود.
آن روزها که سالنهای ورزشی و کلاسهای زبان و موسیقی و تورهای گردشگری باب نشده بود، کانونهای فرهنگی مساجد حداقل جوانترهایی را که ریشههای فکری مذهبیتر داشتند جذب میکردند و تورهای زیارتی و سیاحتی برای آنها برگزار میکردند و کلاسها و آموزشهای قرآنی و تاسیس درمانگاه و مراکز مشاوره در کنارش چراغ مساجد را روشن نگه میداشت، اما از اواخر دهی هشتاد خورشیدی وضعیت فرق کرد.
گرچه این تحول عمیق در شهرستانها و شهرهای دور افتادهتر با سرعت کمتری اتفاق افتاد، اما کارکرد مساجد عوض شد و به طور رسمی تنها پایگاهی برای شبه نظامیان بسیج شد. انباریهای بسیاری از مساجد پر بود از ادوات سرکوب از باتوم و چوب و چماق گرفته تا دستبند و نردههای فلزی برای مسدود کردن راهها و استقرار ایست بازرسی.
روحانیونی که به مساجد اعزام میشدند بیشتر ار معنویات و اصول دینی مروج باورها و باید نبایدهای حکومتی در زمینههای فرهنگی و سیاسی شدند و آلوده شدن محیط مساجد به سیاستهای حکومتی مردم را رفته رفته از مساجد دور کرد. چنانکه در بعضی محلات تهران و شهرهای بزرگ دیگر مساجد حتی برای اقامه نمازهای روزانه هم با استقبال کمی مواجه بود و در آن بسته میماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر