اول مهر ۱۴۰۱ مأموران امنیتی برای بازداشت بهار به مجتمع مسکونی صدف در شهر رباط کریم هجوم میبرند. یک شاهد عینی به رادیوفردا گفته است: «تعدادشان زیاد بود. زنگهای واحدها را میزدند و کسی نمیدانست چه اتفاقی دارد میافتد. با خشونت وارد مجتمع شدند. اسلحه دستشان بود و همه ترسیده بودند. هیچ توضیحی نمیدادند. بعد از چند دقیقه صدای فریادهای بهار را که با خانوادهاش در طبقه چهارم زندگی میکرد، میشنیدیم.»
بهگفته این شاهد عینی، «از این فریادها فهمیدیم که برای بازداشت بهار آمدهاند. او مقاومت میکرد. حاضر نبود با مأموران برود. صدای مأموران که تهدید میکردند با صدای فریادهای بهار توی مجتمع میپیچید. یکباره صدای افتادن چیزی آمد و بعد دیدیم بهار از پنجره به پایین پرت شده. خیلی وحشتناک بود. دقیقاً همان موقعی بود که محمد (پدر بهار) رسیده بود جلوی مجتمع. بهار افتاد همانجا».
نزدیکان بهار خورشیدی به رادیوفردا گفتهاند که وقتی مأموران امنیتی وارد خانه او شدند، برادر ۱۲ ساله و خواهر ۷ سالهاش در خانه حضور داشتند و در حضور آنها مأموران، بهدلیل مقاومت بهار، با او درگیر شدهاند و این درگیری و کشمکش منجر به پرت شدن بهار از پنجره طبقه چهارم و کشتهشدن او شده است.
بهار خورشیدی، بهگفته نزدیکانش، در اعتراضات حضور فعال داشت و کاغذنوشتههای اعتراضی با مضمون «زن زندگی آزادی» و نام مهسا امینی را بر دیوارهای شهر میچسباند.
یکی از نزدیکان او به رادیوفردا گفته است که همان روز یعنی اول مهر، «مادر و خواهر بهار را گرفته بودند. برده بودند پایگاه. پدر بهار برای پیگیری رفته بود. در همین فاصله به خانه آنها ریختند. ۱۲ مأمور برای بازداشت یک دختر که او را تعقیب و شناسایی کرده بودند، ریخته بودند خانه آنها.»
بهگفته او، «در پایگاه به پدر بهار گفته بودند که مادر و خواهر بهار باید بازجویی شوند و او باید برود و تا دو ساعت دیگر آزادشان میکنیم. پدر بهار بیخبر از همه جا به خانه برمیگردد. وقتی از ماشین پیاده میشود، صدای فریادهای بهار را میشنود که در کل مجتمع بلند بود. توی خانه دنبال بهار کرده بودند و با او درگیر شده بودند. وقتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر