۱۳۹۷ شهریور ۱۰, شنبه

'نقشه رنج' اعدام‌های تابستان ۶۷

"کانال‌های درازی دیدیم که از خاک پر شده بود و کیسه‌های سیاه رنگ از آن بیرون زده بود. سطح خاک نازک بود و بخش‌هایی از پیکر جان‌باختگان دیده می‌شد. صحنه هولناکی بود. کلاغ‌های زیادی آن اطراف بودند. مادران زمین را می‌کندند و خاک را کنار می‌زدند، که اجساد عزیزان‌شان را بیابند. یک تکه شلوار کرم بیرون زده بود و مادرم می‌خواست آن را از زیر خاک بیرون بکشد و خیال می‌کرد یا دوست داشت که مال برادرم باشد. از من کمک می‌خواست اما شلوار پوسیده بود و تکه تکه می‌شد."
 
این بخشی از روایت خاطره معینی، دختر مادر معینی است که یکی از مادران خاوران بود. آنها از نخستین کسانی بودند که از گورهای دسته جمعی خاوران آگاه شدند. از سال ۶۱ تا ۶۷ دوازده نفر از نزدیکان او رهسپار جوخه‌های مرگ در ایران شدند.
 
مرداد و شهریور ماه امسال سی‌امین سالگرد اعدام دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در ایران است. در آن تابستان هزاران زندانی سیاسی که نزدیک به مجاهدین خلق یا نیروهای چپ توصیف شده‌اند و در حال گذراندن دوره محکومیت‌شان بودند، در جلساتی چند دقیقه‌ای به مرگ محکوم و تقریبا بلافاصله یا به فاصله اندکی پس از صدور حکم، اعدام شدند. پیکرهای قربانیان بی نام و نشان در گورهای جمعی به زیر خاک رفت. خانواده‌ها تا ماه‌ها از سرنوشت فرزندان‌شان بی‌خبر نگاه داشته شدند و پس از این اطلاع نیز آنان را از مدفن‌ کشته‌شدگان آگاه نکردند. خانواده‌ها از طریق یکدیگر گورهای جمعی چون خاوران را یافتند و پیکرهای نزدیکان‌شان را در آن مکان‌ها جست و جو کردند.
 
در سی امین سالگرد این اعدام ها سازمان عدالت برای ایران از نقشه گورهای دسته جمعی قربانیان کشتار سیاسی دهه ۶۰ در ایران رونمایی کرد، پلتفرمی که نامش را "خاک‌رنج، جغرافیای مقاومت" گذاشته اند. این مراسم در کلیسای معبد پناهندگان در لندن برگزار شد که بر سقف و دیوارهای آن از بمباران‌های جنگ جهانی دوم آثار خط و خراش‌های بسیار است. چند نفر از بازماندگان و جان به در بردگان سرکوب دهه اول انقلاب هم از تجربه هایشان از دوران زندان و اعدام سخن گفتند.
 
سازمان عدالت برای ایران پلتفرم خاک‌رنج را با الهام از نقشه‌ای طراحی کرده است که دولت اسپانیا از گورهای جمعی قربانیان حکومت ژنرال فرانکو ۷۰ سال پس از جنگ داخلی آن کشور طراحی کرد.
 
این پلتفرم دیداری، شنیداری و نوشتاری‌ که نام آن به مدفن قربانیان و رنج بازماندگان اشاره دارد، با استفاده از نقشه‌های گوگل ارث گورهای جمعی قطعی و محتمل را با رنگ‌های گوناگون بازنمایی کرده‌، و نام کشته‌شدگان مدفون در آن‌ها را که هویت و حضورشان در آن خاک قطعی شده آورده است. در بخش‌هایی نیز به معرفی آمران و عاملان پرداخته است.
 
به گفته سازمان عدالت برای ایران، تا کنون بیش از ۱۲۰ گور جمعی که در آن بیش از دو نفر مدفون اند، شناسایی شده که برخی از آن ها حتی پیش از اعدام‌های ۶۷ به وجود آمده‌ اند. شماری از این مزارها مکان‌هایی عمومی به شمار می‌آیند مثل میدانی در سنندج که هر روز شهروندان بسیاری بدون اطلاع از واقعیت از کنار آن می‌گذرند.
 
در طراحی و تدوین این پلتفرم طراحان از همکاری ۲۰۰ نفر از بازماندگان، خانواده‌های مقتولان، زندانیان سابق، فعالان حقوق بشری و یا سیاسی و نیز مطلعان محلی بهره برده‌اند.
آشوغ صحنه‌ای باورنکردنی و هولناک را توصیف کرد: آن‌ها را به حمامی می‌برند و از آنان می‌خواهند که غسل کنند و بعد از پنجره برایشان کفن و سدر و کافور می‌اندازند. زندانیان با صدای بلند نامشان را فریاد می‌زدند و خود را معرفی می‌کردند تا اگر کسی از این جمع برجای ماند به کسانشان خبر ببرددر مراسم سی‌امین سالگرد کشتارهای تابستان ۶۷، و رونمایی این پلتفرم، بعضی از این بازماندگان خاطرات تکان دهنده ای تعریف کردند. از جمله محمدرضا آشوغ که در سال ۶۷ زندانی سیاسی در زندان دزفول بود و در حال گذراندن ده سال حبس که هیئتی موسوم به عفو از طرف خمینی به زندان می‌آید. او می گوید: "هشت نفر به هشت نفر ما را می بردند داخل. یک پرسش درباره موضع می‌کردند و بعد حکم صادر می کردند. شش هفت نفر نشسته بودند از جمله علیرضا آوایی (دادستان عمومی و انقلاب دزفول و اکنون وزیر دادگستری حسن روحانی) که از من درباره مسلمانی‌ام پرسیدند و نماینده اطلاعات که از پاسخ‌هایم قانع نشده بود به سرعت مرا در لیست اعدامی‌ها نوشت."
 
آشوغ صحنه‌ای باورنکردنی و هولناک را توصیف کرد: آن‌ها را به حمامی می‌برند و از آنان می‌خواهند که غسل کنند و بعد از پنجره برایشان کفن و سدر و کافور می‌اندازند. زندانیان با صدای بلند نامشان را فریاد می‌زدند و خود را معرفی می‌کردند تا اگر کسی از این جمع برجای ماند به کسانشان خبر ببرد.
 
پاسداران آشوغ را که مقاومت می‌کند و به جای کفن لباس‌ می‌پوشد به شدت ضرب و شتم می‌کنند. در اتوبوسی که راهی میدان اعدام بود او در‌می یابد که بند دست‌هایش شل شده است، دستش را باز می‌کند و خود را از پنجره بیرون می‌اندازد و از مرگ می‌گریزد.
 
در این برنامه عصمت طالبی هم درباره مراجعه خانواده ها به دفاتر مسئولان وقت در حکومت صحبت کرد. او در سال ۶۴ به همراه برادر و همسرش دستگیر و نزدیک ۱۱ ماه در زندان بود. همسرش عبدالمجید سیمیاری و برادرش عادل طالبی در سال ۶۷ در حال گذراندن حبس اعدام می‌شوند. عصمت طالبی گفت:" با انتشار اخبار اعدام چهار نفر از اعضای سازمان فداییان اکثریت و قطع ملاقات‌ها برای اطلاع از وضعیت زندانیان به تمام نهادها ازجمله دادگستری، مجلس شورای اسلامی، دفتر نخست وزیری و دفتر آقای منتظری رفتیم و بارها و بارها مراجعه کردیم. در مجلس ما را به دستگیری تهدید کردند. مسئول دفتر آقای منتظری گفت خبر داریم که خیلی‌ها را اعدام کرده‌اند. در دفتر نخست وزیری با این که هوا خیلی گرم بود و مادرانی که با ما بودند حال‌شان خوب نبود، راهمان ندادند. در نهایت یک نامه نوشتیم که به نخست وزیر بدهند. مسئول دفتر گفت یک تعدادی را اعدام نمی‌کنند. منظورش این بود که مجاهدین را اعدام می‌کنند اما چپ‌ها را نه. اما ما می‌دانستیم اعدام سرتاسری است و همه ایران همین وضع را دارد. جالب است که این نامه را گرفتند و بعد آقای میرحسین موسوی انکار می‌کند که از این اعدام‌ها باخبر بوده است."
 
در اعدام‌های دهه۶۰، کسانی هم اعدام شدند که در هنگام بازداشت نوجوان بوده اند. شایسته وطندوست که با بیش از ۱۸ سال حبس، یکی از طولانی‌ترین دوره‌های زندان سیاسی را در زندان‌های مختلف پشت سر گذاشته در این باره گفت: "زری دادستان در ۱۲ یا ۱۳ سالگی در سال ۶۰ به خاطر برادرش که خیال کرده بودند مخفی شده و او برایش غذا برده دستگیر شد و مورد شکنجه و توهین شدید قرار گرفت. قتیل زاد رییس دادگاه انقلاب گیلان، او را به ده سال زندان محکوم کرد و در سال ۶۷ در۲۱ - ۲۰ سالگی در حال گذراندن محکومیت اعدام شد. خدیجه گلچین و سیمین سیدین هم زیر سن قانونی بودند که دستگیر شدند و در سال ۶۷ در حال گذراندن محکومیت اعدام شدند."
 
خانواده‌های اعدام شدگان اجازه سوگواری نداشتند و با این حال فرصت می‌جستند که یاد جان‌باختگان را گرامی دارند. طاهره خرمی از زندانیان سیاسی در ایلام از عزاداری زیر فشارهای حکومت چنین گفت: "گرچه سوگواری برای آن‌ها ممنوع بود، اما چون در ایلام هر که بمیرد حتی اگر غریبه باشد رسم است که همشهریان در مراسمش شرکت کنند، مادران قربانیان از این فرصت بهره می‌بردند و شعرهایی به زبان محلی در سوگ فرزندانشان می‌خواندند و بدین سان از آن‌ها یاد می‌کردند و اندوه خود را بیرون می‌ریختند و دیگران را نیز با مرگ مظلومانه آن ها آشنا می‌کردند."
در این شیوه مقابله و تخریب، حاکمیت اجازه نمی‌دهد که روایت‌های فردی به روایت گروهی و جمعی بدل شوند و توان‌یابی کنند و به تدریج در قالب مطالبات یک ملت یا بخش بزرگی از آن، مطرح شوند.خاطره معینی در این باره افزود: "اجازه برگزاری هیچ مراسمی داده نمی‌شد. وقتی ما برای عزاداری به آن جا می‌رفتیم، نیم ساعت تا یک ساعت بعد سر و کله شان پیدا می‌شد. با بولدوزر می‌آمدند. مادران با خود عکس و گل یا حتی سنگ‌های رنگی‌می‌آوردند و بر مزارها شکل گل می‌ساختند. ماموران که می‌رسیدند اول جوانان را جدا می‌کردند و کنج دیوار نگاه می‌داشتند. بعد عکس‌ها را از خانواده‌ها می‌گرفتند و با بولدوزر از روی‌‌ آن‌ها و گل‌ها و یادبودها رد می‌شدند. حتی اگر به زندگی پس از مرگ اعتقاد نداشته باشی، دیدن این صحنه که با بولدوزر از روی عکس عزیزت رد می‌شوند بسیار دردناک است."
 
روایات متعدد دیگری از این دست را می‌توان در پلتفرم خاک‌رنج یافت. این پلتفرم که طراحانش آن را جغرافیای مقاومت جمعی می‌خوانند از این جنبه اهمیت بیشتر می‌یابد که از سال گذشته دو سازمان عفو بین الملل و عدالت برای ایران از تخریب گسترده و سازمان یافته گورهای جمعی در ایران خبر داده‌اند. پاکسازی آثار جنایات با هدف تحریف تاریخ و فراموشی حقایق انجام می‌شود. پس از سه دهه ممانعت از به رسمیت شناختن یاد و خاطره قربانیان و بازماندگان آن‌ها، با از راه رسیدن نسل‌های جدید و تغییر طبیعی جمعیتی، حکومت ایران می‌‌کوشد با دستکاری حافظه‌ تاریخی به روشی مصنوعی شواهد کشتار را بزداید.
 
در این شیوه مقابله و تخریب، حاکمیت اجازه نمی‌دهد که روایت‌های فردی به روایت گروهی و جمعی بدل شوند و به تدریج در قالب مطالبات یک ملت یا بخش بزرگی از آن، مطرح شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر