از سلیمانی تا فخریزاده: دوگانه تهران میان 'انتقام' و 'پیگیری'
ترور محسن فخریزاده که سالها از او به عنوان مرد شماره یک و "مرموز" برنامه هستهای ایران نام برده میشد، با آنکه پیامهای تسلیت معمول و واکنش مقامهای ایران را به همراه داشته، اما همچنان در قیاس با عکسالعملها نسبت به ترور قاسم سلیمانی، فرمانده عملیاتهای بینالمللی ایران در منطقه، یکسان نبوده است.
ترور این دو چهره پرنفوذ حکومت ایران در دو عرصه حساس، یکی برنامه هستهای در داخل و دیگری نفوذ سیاسی در منطقه، هم در شرایط سیاسی متفاوتی در سطح بینالملی اتفاق افتاد و هم در دو نقطه زمانی صورت گرفت که حکومت ایران اختیار عمل متفاوتی در آنها داشته است.
همین دو مساله سطح، ادبیات و نوع واکنش مقامهای رسمی به این دو ترور را متفاوت رقم زد.
از "انتقام سخت" تا "پیگیری و مجازات"
نکته اول اینکه آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، پیام دیماه سال گذشته خود در واکنش به کشتهشدن قاسم سلیمانی در عراق را تقریبا دوبرابر طولانیتر از آنچه که اکنون برای فخریزاده نوشته، تنظیم کرده بود.
دومین نکته آنکه در پیامی که او برای قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس، نوشت زمینه ایدئولوژیک و پیشبرد آرمان "مقاومت" و "جهاد" مورد ستایش قرار گرفته بود؛ در حالی که در پیام فخریزاده بیشتر بر "عنصر علمی" بودن او تاکید شده است.
همین مساله و تفاوت، از نخستین ساعات ترور فخریزاده به محل مناقشه جریانهای حاکم در ایران هم تبدیل شد.
در حالی که رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران از نخستین دقایق مخابره گزارش عملیات ترور در دماوند، بر "شهادت دانشمند هستهای" تاکید میکردند، سازمان انرژی اتمی از سلامت تمام دانشمندان هستهای کشور خبر میداد و همین نخستین تناقضها را آشکار کرد. این در حالی بود که مقامهای دولت و وزیر دفاع پشتیبانی نیروهای مسلح هم بر جایگاه فخریزاده در "صنعت دفاعی" تاکید کردند.
نهایتا فریدون عباسی، رییس پیشین سازمان انرژی اتمی، با صراحت در مصاحبهای با تلویزیون ایران این اختلاف داخلی را عیان کرد و گفت: "کسی نباید هستهای بودن فخریزاده را انکار کند، چون زمینهای برای مذاکرات بعدی و به زانو درآوردن ایران است."
سومین نکته در خصوص واکنش آقای خامنهای به کشته شدن دو نفر از مقامهای برجسته حکومتش، در نوع لحن او در تجویز عکسالعمل به این ترورها بود. در حالیکه او برای قاسم سلیمانی از عبارت "انتقام سخت" استفاده کرد، برای فخریزاده تنها به "پیگیری جنایت و مجازات قطعی" کفایت شد.
تحلیلگرانی که به نوع ادبیات رهبر ایران آشنا باشند میدانند که وقتی دستوراتش از سوی نیروهای نظامی و دفاعی در مرحله تفسیر قرار میگیرد، این دو نوع لحن میتواند سطح واکنش ایران در آینده را هم تعیین کند.
واکنش نرمتر رهبر ایران در حالی قابل اشاره است که حامیان تندروتر نظام هم در تجمع خیابانی روز جمعه و هم در رسانههای مجازی خود بارها بر انتقام و حمله نظامی به منافع کشورهای اسرائیل و آمریکا در پاسخ به کشتن فخریزاده تاکید کردند. اما تغییر لحن آیتالله خامنهای میتواند نشانگر آن باشد که شاید فعلا دولت و نیروهای نظامی ایران وارد واکنش مستقیم نشوند.
پیشبینی عدم عکسالعمل تهران از سوی اسرائیل
احتمال عدم واکنش نظامی تهران همان مسالهای است که کمی پیش از عملیات ترور فخریزاده تلویزیون اسرائیل هم آن را مورد تاکید قرار داده بود.
در گزارشی که "شبکه ۱۳" این رسانه در آخرین روز آبان منتشر کرد از "عملیات مخفی" از سوی آمریکا و اسرائیل علیه تهران خبر داده شده بود. در همان خبر آمد که ارزیابیهای صورت گرفته نشان از آن دارد که پیش از ترک کاخ سفید از سوی دونالد ترامپ، احتمالا ایران واکنش نظامی نشان نخواهد داد.
اکنون با لحن نرمتر رهبر ایران نسبت به ترور فخریزاده در دماوند، مقامهای دولت نیز خطی مشابه را پیش گرفتهاند.
در راس دولت در حالی که حسن روحانی، رییسجمهوری، در پیامش برای سلیمانی از واژه "انتقام" استفاده کرده بود، اکنون اثری از این واژه در پیامش نیست و تنها گفته است مسئولین مربوطه "به موقع و مناسب"، پاسخ این اقدام را خواهند داد. زمان، نوع واکنش و نیروی تصمیمگیر در این پیام مبهم هستند.
کاهش سطح منازعه از انتقامجویی به واکنش مناسب در پیام سایر مقامهای دولتی از جمله وزرا نیز دیده میشود.
تکرار لحن انتقام توسط فرماندهان نظامی
با وجود تفاوت در لحن مقامهای ارشد دولت و حکومت، لحن نظامیان جمهوری اسلامی در واکنش به این دو ترور تقریبا یکسان بوده است؛ با این حال آنها کشتن سلیمانی را اقدامی بزرگتر از ترور فخریزاده نشان داده بودند.
حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران، در هر دو پیامش در دیماه سال گذشته و آذر امسال وعده "انتقام" داد. اما تفاوت پیامهای او این بود که در سال گذشته به "خطای بزرگ" آمریکا اشاره کرد و کشتن سلیمانی را "پایان حضور آمریکا در منطقه" خواند. اما در پیام مربوط به فخریزاده بر ادامه ادامه راه او، که بیشتر جنبه داخلی و فنی دارد، تاکید شده است.
فرمانده کل ارتش هم در هر دو پیام خود بر "انتقام" تاکید کرده است.
با وجود تشابه لحن، تکرار عملیات ترور علیه مقامهای درجه یک حوزههای هستهای و نظامی کشور این بار با خودانتقادی فرماندهان نظامی هم همراه شد.
حسین دهقان، مشاور نظامی رهبر ایران، پس از ترور فخریزاده در گفتوگوی تلویزیونیاش صراحتا به "رخنه و نفوذ در اشراف اطلاعاتی کشور" اذعان کرد و خواستار پیدا کردن آن شد. از سوی دیگر، حسین علایی، از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران، هم بر "ضعف در ساختار و ساز و کار دستگاههای امنیتی" اشاره کرد.
به نظر میرسد با آنکه سال گذشته ضربه اطلاعاتی و امنیتی آمریکا با کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروهای برون مرزی سپاه پاسداران، برای مقامهای نظامی ایران بیش از هرچیز زمینهای برای واکنش نظامی و علنی ضد آمریکا فراهم کرد، اما تکرار این موضوع و آنهم کمتر از یک سال و در نزدیکی پایتخت کشور، آنها را به تردید درباره میزان ضربهپذیری چتر حفاظتی و امنیتی خود وا داشته است.
حمله در ثبات، ترور در دوره انتقال
آنچه که عملیاتهای ترور دو فرد پر نفوذ جمهوری اسلامی را متمایز میکند، موقعیت بینالمللی ایران از یک سو و از سوی دیگر وضعیت انتقال قدرت در ایالات متحده آمریکا است.
ترور سال گذشته سلیمانی در وضعیت ثبات سیاستهای ژئوپولیتیک آمریکا و قطعیت ائتلافهای این کشور در منطقه رخ داد؛ اما ترور محسن فخریزاده در وضعیت انتقال درونمرزی، ابهام دیپلماتیک و چرخشی احتمالا با مقیاس بزرگ که از ماه میلادی ژانویه قابل انتظار است صورت گرفت.
ترور قاسم سلیمانی زمانی بود که دولت دونالد ترامپ در نزدیکی کامل با متحدانش عربستان سعودی و اسرائیل در منطقه، اوج کارزار تحریم و فشار حداکثری اقتصادی، نفتی و حتی نظامی علیه ایران را پیش میبرد. پس ترور سلیمانی در شرایطی بود که شاید سیاسیون و نظامیان در ایران، و هم در آمریکا، درباره امکان تغییر در آینده و انتخابات ریاستجمهوری تحلیل قاطعی نداشتند.
اکنون ترور فخریزاده در جغرافیای مکانی و زمانی متفاوتی شکل گرفته است: هفتههای پایانی دولت ترامپ، نگرانی مخالفان برجام از جمله اسرائیل و عربستان سعودی از بازگشت جو بایدن به توافق هستهای و همچنین نگرانی از قدرتیابی دوباره ایران در کشورهای منطقه
قاعدتا ترور اول باید تصمیمی در شرایط عادی و با محاسبات دقیقتر اطلاعاتی و امنیتی تلقی شود. اما ترور فخریزاده شاید در فضای نگرانی مخالفان تهران از یک سو و التهاب و عجله دولت مستقر آمریکا از سوی دیگر انجام شد. عجله برای استفاده بیشتر از زمان باقیمانده در جهت سختتر کردن کار تیم جو بایدن نسبت به جمهوری اسلامی.
از سویی هم، ترور فخریزاده احتمالا با یک پیام مشخص از جانب اسرائیل صورت گرفته است: در صورت برجامی دیگر، رویکرد این کشور نسبت به ایران مستقیم و نظامیتر خواهد شد.
در نهایت باید اشاره کرد که ایران در جغرافیای سیاسی فعلی شرایط متفاوتی از سال گذشته دارد. تهران که خود را مشتاق به احیای برجام و کاهش تحریمها در زمان بایدن نشان داده، میداند که این فرصت تنها در صورت صبر و گذر از هفتههای جاری و عدم افزایش تنش و تقابل بینالمللی ممکن خواهد شد.
دستهای تهران اکنون برای واکنش تا حدی بسته است: هر اقدامی نهتنها معادلات احیای برجام را به هم خواهد زد، بلکه امکان واکنش مجدد و گستردهتر نظامی از سوی ائتلاف واشنگتن-تلآویو-ریاض در هفتههای پیش رو را نیز در پی خواهد داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر